زردی پانیسا
پانیسای قشنگ مامان روزای اول تولدت به خوشی گدشت اما بعد از مراسم شب هفتمت ما متوجه شدیم که شما زردی داری بابایی و عمه میترا شما رو برای چکاب بردن دکتر و دکتر بهشون گفته بود انقدر زردیت زیاده که باید بستری بشی...وقتی بابا تلفنی به من خبر داد اصلا نفهمیدم خودمو چظوریرسوندم بیمارستان....ما سه روز بیمارستان بودیم تا شما بهتر شدی و تو این سه روز من از پیشت تکون نخردم و وقتی شما زیر دستگاه بودی کار من همش اشک ریختن بود..بعد تز سه روز اومدیم خونه و دو روزم تو خونه برات دستگاه گرفتیم اما این زردی لعنتی تا سه ماهگی با شما بود تا کم کم از بدنت خارج شد....خیلی روزای بدی بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی